سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسین؛خالق حماسه ای حسینی


تاریخ عرصه ی یکه تازی های بزرگان است و جایگاه عبرت ؛آنچه از همیشه ی دوران بر جای می ماند و هرگز رنگ نمی بازد، در فرهنگِ واژگانِ سرزمینِ من شهادت است و ایثار و جانبازی در راه یک حقیقت بزرگ،یک عشق بزرگ ؛ امروز باز هم گردش زمان در برابر برگه ای از کتاب تاریخ ،توقف کرده است و نظاره گر حماسه ای حسینی است که نوجوانی سیزده ساله بر قلب تاریخ حک کرده است.

اگر چه روزگار، ردِ پای هزاران عاشق را بر این گذرگاه زمینی ثبت کرده ،اما هر جا که ندای سروش الهی بر گوش انسان خاکی رسیده حتی گذر زمان هم نتوانسته اندکی از آن عظمت که روح و جان آدمی را به شگفت می آورد،کم رنگ سازد.

کلماتی که بارها و بارها شنیده ایم؛ دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، فتح خرمشهر،.... . شگفتا که هنوز هم ذره ای از آن همه عشق و حماسه بر ما آشکار نگشته و دنیایی از عشق و خلوص بر خاکِ سنگرها و خاکریز ها مدفون گشته است. خدای من، کلام چقدر حقیر است در به تصویر کشیدن این همه مردانگی و شجاعت؛ چه جرأتی دارند واژه ها که به هم می پیوندند تا دریایی از معرفت و مردانگی را به تصویر کشند.

و چه سخت است تصمیم گرفتن، زمانیکه بار سنگینِ دفاعی مردانه، بر شانه های نحیفِ فرزند سیزده ساله ی این مرز و بوم قرار می گیرد که رهبر انقلاب از او با نامِ رهبرمان یاد می کند. چه حقیقت زیبایی است این کلام؛ فرزندی از دیارِ عاشقانِ حماسه ساز، دیار سردارانِ سرافراز؛ باکری، همت، چمران،رزم آرا ، جان بر کف می نهد ومردانه در برابر دنیای بیرحم و رذل جنگی یک سویه می ایستد تا مبادا ذره ای از خاکِ پاکِ ایران، لگد مالِ چکمه های مزدورانِ پست شود. نوجوانی که روزی همچون من وتو پشت نیمکت مدرسه نشسته و داستان دهقان فداکار را به چشم دل خوانده است.

هر کدام از ما بارها بر سر دو راهی قرار گرفته ایم و از خود پرسیده ایم کاری که می کنیم چقدر نفع و ضرر دارد، دو دو تا چهار تا کرده ایم و تصمیم گرفته ایم . اما تمام هستی، در برابرِ شجاعتِ انسانی آسمانی، سر خم می کند که عاشقانه و خالصانه در برابر حکم حق سر تسلیم فرود می آورد و تصمیم می گیرد با ارزشترین سرمایه ی خود را تقدیم کند و رها از حجاب دنیا، بال بر آسمان رحمت الهی بگستراند.

جنگ واژه هراس انگیزی است ، اما برای حسین چه بود؟ او فارغ از وسوسه های شیطانی که به بازگشت ترغیبش می کرد ، ندای حق را لبیک می گوید، نارنجک بر کمر می بندد و با یک انفجار ، پیکر قطعه قطعه ی او سدّی می شود در برابر هجوم ظالمانه و گستاخانه ی یک لشکر ظالم و متجاوز.

حماسه ای که حسین آفرید، تابلوی ایست بود در برابر یک دنیا پستی و رذالت ، یک تلنگر ، یک تذکر و برای من وتو یک لحظه تأمل و تفکر، انتخاب با من و توست.هنوز هم انسان است که تصمیم می گیرد در کدام جبهه بجنگد؛ چون خوارج در مقابل علی (ع)، چون کوفیان در مقابل حسین بن علی(ع)، و یا چون حرّ به همراهی با حسین(ع) و یا چون حسین فهمیده . . . . ؟؟؟

شاید زمانه تغییر پیدا کرده باشد، اما هنوز هم صدای شیپورِ جنگ، از هزارگوشه ی دنیا شنیده می شود، وحشیانه و بیرحمانه و تلخ، به هزاران رنگ و ترفند جدید که آمیخته به اشک و آه مظلومان است و جهان، در عطشِ تولدِ انسان هایی حسینی است که بیایند و نقابِ آلوده ی کفر و عصیان را، از رخِ به ظاهر انسان هایی بردارند،که هرگز معنای اشک مادران و کودکانی را که قربانیانِ بازیِ پر تزویرِ جنگ،گشته اند را، نفهمیده اند. امروز 8 آبان فرصتی است که به یاد آوریم خالقانِ حماسه ی با شکوهِ هشت سال دفاع مقدس و جانانه، از نوجوانی سیزده ساله درس می آموزند که نارنجک به کمر می بندد و زیر تانک دشمن می رود.

منبع:
تبیان زنجان


نوشته شده توسط موسسه پیام وصال در دوشنبه 86/8/14 و ساعت 11:51 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آی بچه شیعه،تو دیگه نخواب...
آلزایمر...
هدفی که یهود هرگز به آن نخواهد رسید ( در رابطه با نسل کشی در غزه
شما رفتید و ما ماندیم ...
نتایج مسابقات فوتبال جام شهدای رهپویان وصال
تا اخرین اذان چیزی نمانده...
ایستگاه!!!
تالار گفتمان دانش آموزی
6 انفجار کانون
گزارش تصویری اعتکاف 87
شعر آقا خامنه ای (مد ظله العالی)
ویژه : نیّت شهادت
ویژه ( انفجار بمب در کانون )
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا